کلونک و سوسک خیس
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
«کلونک» وقتی متوجه شد همسرش روزها ناپدید میشود، دوستش «فرد» را مامور کرد تا به عنوان کارآگاه خصوصی پرده از این راز بردارد. فرد بعد از کمی اصرار کلونک ماموریت را قبول کرد. با یک ماشین اجارهای هرروز «کارین»، همسر کلونک را تعقیب میکرد، گاهی میدید او به کلینیک میرود، گاهی به داروخانه و گاهی روی نیمکت پارک چیزی میگذارد و گاهی هم یک عروس خرسی را در خاک چال میکند. همة اینها را به کلونگ گزارش میداد، او هم متعجب و گیج میشد. تا یک روز کارین به همهچیز اعتراف کرد که: تمام رفتن به کلینیک و داروخانه برای حامله بودنش است و برای این چیزی به کلونک نگفته بود که مبادا بیدلیل او را دلخوش کند. زمانی که از تعقیب فرد آگاه شده بود برای رد گم کردن آن خرس را چال کرده یا عروسک را روی نیمک گذاشته بود.