روزهایی که گذشت
در این داستان "پرستو" دختری است که به خاطر پول دوستی پدرش مدام، با او مخالفت میکند، برادر پرستو ـ فرهاد ـ از او میخواهد که لجبازی و یکدنگی را کنار بگذارد اما پرستو همچنان مخالف پدر است تا سرانجام طعمه پدرش میشود و پای پرستو به کاباره باز گردیده و هر شبی را با مردی سپری میکند، تا این که او متوجه میشود که حامله است و این موضوع باعث میشود که پرستو خودکشی کند.