سنگ صبور
نویسنده این کتاب سعی دارد نابسامانی، گرسنگی، ترس، وحشت، ناامنی و تنهایی یک زن افغانی و برخی از سنتهای غلط جامعهاش را به تصویر بکشد. نویسنده با اقتباس از افسانه سنگ صبور از فرهنگ ایرانی تنها راه رهایی از درد و رنج و بدبختی رابرای زنان افغانی، درد دل کردن با این سنگ میداند. در رمان حاضر که برگرفته از زندگی شاعر افغانی «نادیا انجمن» است که در اثر اصابت گلوله به گردنش در جبهه جنگ فلج شده و قادر به تکان خوردن و حرف زدن نیست. زن از او پرستاری کرده و از غمها و سختیهای گذشته برایش میگوید. مرد سنگ صبور زن است تا هنگامی که سنگ صبور متوجه میشود که عقیم بوده و دو دخترش متعلق به مرد دیگری هستند. مرد به طور معجزهآسایی از بستر بلند شده و با زبان گلاویز میشود. زن خنجری را به قلب مرد میبرد و مرد هم گردن زن را میشکند. سرانجام سنگ صبور خود میشود.