مبانی نقد فکر سیاسی
حزبهای سیاسی / علوم سیاسی
نویسنده در کتاب با طرح شش مبحث دولت، انقلاب، رفرم، بیگانه، وطن و جهان، دربارهی این موضوعات سخن میگوید: "دولت و مبانی مفسدات آن، مبانی و مسائل ایده و عمل انقلابی، اصلاح اجتماعی و متکاهای فکری آن، میهن و دولت و مبادی و منافع این تعلق، سلطهی زور در عرصهی جهان و انگیزهی نفی آن، و راه رشد عامگرایی و جهانیست". وی در پایان چنین نتیجه میگیرد: "از منظری کلان، فکر سیاسی مدرن، علاوه بر هویت علمی، درونمایهای مسیحی، معماری دنیای دیگری ناگزیر است از ماکیاولی و بدن تا هابز و اسپینوزا، این فکر به حدود و ثغور و محدودیتهای خود واقف بود، به همین دلیل هم سخن گزاف کمتر گفت. انسان، به عنوان محور اصلی بحث، موجودی بود که روایتی از داغ لعنت نخستین را بر پیشانی داشت. گرچه عقاید مسیحی در این باب رو به زوال داشت، در عین حال، گناهکاری طبیعی بنی بشر در هر مطالعهای ملحوظ بود. اما، از لاک و روسو تا مارکس و اصناف پیروان او، فکرسیاسی عنان گسیخت و در طلب نانهادهها برآمد. مقدماتی تمهید شد که براساس یک انسانشناسی تخیلی و آرمانی، ارادهی معطوف به خیر را در کنار عقل و آگاهی، به عنوان حلالمسائل بزرگ بشریت تعریف کرد، یکی را موجود پنداشت و دومی را تولید و تقویت کرد، و پشت گرم از این دو، به اقداماتی دست زد که گرچه تحولات مهمی آفرید اما به اهداف خود در برپایی جامعهای آرمانی توفیق نیافت".