پاشنه طلا
داستانهای کودکان و نوجوانان
در این کتاب مصور و رنگی، حکایت شاهزاده خانمی به نام "شاهزاده خاتون" بازگو میشود. او روزی همراه دوستانش به جنگل رفته بود. "شاهزاده خاتون" در جنگل، پس از بو کردن گلها، آنهایی را که بوی خوشی نداشتند میچید. تا این که هنگام چیدن گل خوش رنگ و زیبایی، ناگهان صدایی میشنود. او از صدا درخواست میکند تا خود را نشان دهد. تا این که، ناگهان، گل باز میشود و از داخل آن، دختر کوچکی به نام "پاشنهطلا" بیرون میآید و ادعا میکند هفت آرزو را برآورده میکند اما پس از آن میمیرد.... مخاطبان کتاب، گروه سنی "ب" هستند.