ستارهام بمان، پاییزان
داستانهای فارسی - قرن 14
"سمانه"، دختری است از طبقهی کارگر که بعد از پایان تحصیلات عالی در رشتهی حسابداری، در یک شرکت بازرگانی استخدام میشود. در آنجا با "کاوه افشار" مدیرعامل همان شرکت، با وجود مخالفتهای مادر کاوه ازدواج میکند. حاصل این ازدواج دختری به نام "پاییزان" است. پس از چندی کاوه بر اثر تصادف میمیرد و پاییزان تحت سرپرستی مادر و داییخویش بزرگ شده و در رشتهی ادبیات فارسی به تحصیل مشغول میشود. طی ماجراهایی شرکت ورشکست میشود و سمانه بر اثر سرطان معده در بیمارستان بستری شده و بعد از مدتی او نیز میمیرد. در این میان پاییزان نیز که با پسری به نام "کوشا" در بیمارستان آشنا شده با وی زندگی مشترکی را آغاز میکند.