تفکر نوکانتی: حلقه مفقوده نظریه انتقادی از دیلتای تا زیمل
ذهنیت / نظریه انتقادی / مارکسیسم / کانتگرایی نو
این نوشتار، تلاشی است در ردیابی و تشریح خطوط اصلی رشد و تحول "سنت نوکانتی". ( سنتی که از طریق لوکاچ، در تکوین نظریهی انتقادی مدرن بسیار تاًثیر گذار بود) نقطهی تمرکز و بحث اصلی این مقاله، همان مساًلهی سوبژکتیویته و مضمون پردازیهای فراخور آن است. مقدمهی این کتاب به قلم "مراد فرهادپور" بوده وی برای نمونه میگوید: "گذر از کانت به هگل، اساسا به معنای پذیرش آگاهانهی وجود همین پیوند میان سوژهی فردی و "روح مطلق" (در مقام "کلیت انضمامی") است؛ نوعی گذر از "درخود"، به "برای خود" در کل فلسفهی سوژه و مشخصا در این مورد خاص توصیف آراتو [نویسندهی کتاب] از ریشههای نوکانتی ادیشههای لوکاچ و کل مارکسیسم غربی، و نقش گذر از ککانت به هگل در مارکسیست شدن لوکاچ و تحلیل نبوغآمیز تو از "شئوارگی" در تاریخ و آگاهی طبقاتی، یقینا میتواند به "تعیین تکلیف" ما با مارکس و مارکسیسم کمک کند؛ هرچند شاید نکتهی مهمتر نقش آن در پرداختن به "مارکسیسم غربی" به یاری دفاعی غیر ایدئالیستی از سوبژکتیویته است".