سوگ سیاوش
نمایشنامه حاضر روایت دیگری است از داستان "سیاوش "در شاهنامه که خانم "پری صابری "آن را بازآفرینی کرده است .در حین نمایش، و روایت داستان، سخنان نقال به گونه تفسیر بیان میشود .برای نمونه، نقال خاطر نشان میکند که در ازل بین اهریمن و نور جنگی در میگیرد و سرانجام آن دو با هم میآمیزند و وارد یک قالب میشوند .از این جاست که دوران نافرجام آمیختگی شروع میشود .اهریمن اقرار میکند که حالا باید به سراغ انسان برود و او را مغلوب کند .به گفته نقال، جمشیدها، افراسیابها و سیاوشها زاده میشوند تا جهانی تازه باز آفریده شود . سیاوش با خدا و جهان در هماهنگی کامل به سر میبرد، پیمان نمیشکند، جهان خردمندی در سیاوش متبلور شده است .سیاوش انسانی است کامل و با اخلاق و زن گریز، همنشینی با زنان را خوار میشمارد .سیاوش میداند که در کشور دشمن به دست دشمن کشته میشود، او میداند که مردن سرچشمه زیستن است . سیاوش سر جنگ با سرنوشت ندارد .او به فرمان پدر به جنگ افراسیاب میرود و به فرمان او دست از جنگ بر میدارد .او با افراسیاب پیمان صلح میبندد ;اما عهد شکنی نمیکند .سیاوش را جهان به سوی مرگ میراند . سیاوش از کاووس به افراسیاب میگریزد و از سودابه به گرسیوز و از ایران به توران، گریختن سیاوش از سودابه و کاووس، گذشتن از گیتی است برای گیتی .