ابوموسی و نهنگ دریا
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، داستانی است که در آن «اریاط» نامی از ممالک دور «حبشه» با همدستی «سیاهان زنگی وحشی بیابانی» که همگان از قبایل و بادیهنشینان صحراهای گرم عربستان و حبشه بودند، سپاهی را فراهم و بهقصد تسخیر بر ممالک «یمن» برآمد و حکمران آن دیار گشت. «اریاط» سالهای سال بر یمن بیداد و ستم فراوان میراند و از قتل و غارت و به تباه کشاندن زنان و دختران هیچگونه اباء و دلرحمی از خود نشان نمیداد. در این میان، شاهزاده تیرهبخت و پریشاناحوال ملک یمن بنام «سیف بن ذی یزن» بعد از سالهای از سقوط تاجوتخت و مرگ پدرش، چون بزرگ و مجالی برایش فراهم گشت، برای چاره کار و ستاندن ملک پدری خویش، نخست به نزد پادشاه روم «قیصر» برفت و از بیدادگری «اریاط» و سپاه مظالم وحشی بیرحم وی، سخن بسیار گفت.