خواب پلنگ
داستانهای فارسی - قرن 14
قزاقها شش نفر بودند. به حیاط خانه ریختند، به اتاقی که پدر بیمار «کوچیک علی» خوابیده بود رفتند و از او بازجویی کردند؛ میخواستند بدانند روز حادثه یعنی ترور «ناصرالدین شاه»، کجا بوده است. پدر کوچیک علی توان صحبت کردن نداشت به سراغ کوچیک میآیند و از او سوال میکنند. کوچیک هم پاسخ میدهد که به استقبال رفته بود. کوچیک میگوید که «میرزا رضا» را هم دیده است که سربازان ناصرالدین شاه دستگیرش کرده بودند. حالا «مظفرالدین شاه» باید به پایتخت برگردد و اداره امور را به دست بگیرد و... .