... و ادامهی داستان
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
مادرم همیشه خسته بود. به ویژه شبها پس از اینکه لیوان اول یا دوم شرابش را مینوشید. پدرم پیش از اینکه به تختخواب خودش برود تا بخوابد، لیوان و بطری شراب را از کنار تخت مادرم را بر میداشت. او اگر پیش ما بود، همیشه تلاش میکرد همهجا تر و تمیز و همه چیز سر جای خودش باشد؛ اما اگر نبود، آثار جرم مادرم، یعنی بطری خالی شراب او در کنار تختخواب من باقی میماند.