ماجراهای هلیا و نارنجی

ماجراهای هلیا و نارنجی

روزی هلیا در حیاط خانه، پرنده‌ای را دید که در میان شاخه‌های درخت گیر افتاده بود. او به کمک مادر پرنده را نجات داد و به پیشنهاد او، نام پرنده را، که پرهای نارنجی‌رنگی داشت، نارنجی گذاشت. سپس به کمک پدر لانه‌ای برای پرنده ساخت. هلیا خیلی به نارنجی علاقه داشت تا این که روزی متوجه شد نارنجی روز به روز غمگین‌تر می‌شود. مادر و پدر علت این ناراحتی را دوری نارنجی از خانواده‌اش بیان کردند. هلیا بر خلاف میلش، به خاطر علاقه‌ای که به نارنجی داشت او را آزاد کرد، زیرا به گفته‌ی مادر: "خداوند به همه‌ی موجودات آزادی داده است و ما حق نداریم که هیچ موجودی را زندانی و اسیر کنیم". از آن روز به بعد هلیا هر روز نارنجی را در حیاط می‌دید که با پرنده‌های دیگر در میان شاخه‌ها بازی می‌کند و از آزادی‌اش لذت می‌برد. هلیا نیز از خوشحالی او شاد بود. در پایان کتاب تصویری برای رنگ‌آمیزی فراهم آمده است.

قیمت چاپ: 400 تومان
زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

372

سال چاپ:

1386

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789649639864

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف