اردو
آموزش بهداشت / داستانهای حیوانات
یک روز آقای شیر تصمیم گرفت تا بچههای مدرسه را به اردو بفرستد. برای همین با معلم بهداشت و والدین بچهها، همهچیز را هماهنگ کرد. روز اردو فرا رسید. همة بچهها با رضایتنامه در مدرسه حاضر شدند و بعد یکییکی سوار اتوبوس شدند. آنها برای اردو به مشهد رفته و از اماکن مختلفی مانند کتابخانه دیدن کردند. اما یک بار که معلم بهداشت اسامی آنها را میخواند، متوجه شد که راکن ریزه بین بچهها نیست. در ادامه، ماجراهایی رخ داد که در شمارههای بعدی بیان خواهد شد. شمارة سه از مجموعة «مدرسة بهداشت» دربرگیرندة یک داستان آموزنده برای کودکان گروه سنی «ب» است.