گورخری به نام خالخالی
داستانهای کودکان (انگلیسی)
کتاب مصور حاضر، داستانی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان خالخالی و مادرش به مدرسه رسیدند. او بیحرکت پشت پاهای مادرش قایم شده بود و تکان نمیخورد. اما میتوانست شاگردها را که وارد حیاط مدرسه میشدند، ببیند. خاکستری با والدینش، نوکبرگشته با پدرش، سیاه الولهای با پدر و مادرش آمده بودند، بقیه هم همینطور. مادرش لبخند زیبایی بر لب داشت: بوی علف تازه با عطر تن مادر قاطی شده بود. خالخالی حرکت نمیکرد، همانجا ایستاده بود.