پذیرش اسلام در ایران (پژوهشی درباره علل گوناگون این پذیرش)
نویسنده در آغاز پذیرش هر دینی را در چهار عامل بشارت یا پیشگیری، زمان مناسب، محیط مناسب و ایدئولوژی برتر معرفی میکند و بر اساس آن، دلایل پذیرش اسلام در ایران را ـ با بررسی متون، شواهد تاریخی و روایات مختلف ـ چنین عنوان مینماید: 1 - مردم شبه جزیره عرب و سایر سرزمینهای همسایه آن، منتظر ظهور نجات دهندهای بودهاند. 2 - وضع اجتماعی و اقتصادی مردم: حکومت استبدادی ـ مذهبی ـ طبقاتی آن روز و یا توجه به فرسودگی جامعه درنتیجه جنگ های بیحاصل ایران و روم و انقلاب و کشته شدن خسروپرویز و گسیختن شیرازه حکومت درمرکز سلطنت، لزوم رفرم یا اصلاح و دگرگونی را تسریع کرده است. 3 - پذیریش اسلام با توجه به نکات یاد شده و با زمینهای که ناراضیان مزدکی و مانوی فراهم کرده بودند به آسانی صورت گرفته و ایدئولوژی نوین به سرعت در اذهان رسوخ کرده و پیروان متعصبی پیدا نموده است. 4 - کوشش و تلاش مانویان و مزدکیان در جهت پیشرفت اسلام به منظور در هم شکستن دشمنان دیرین خود (در درجه نخست، حکومت ساسانی در ایران، و در ثانی امپراطوری روم) و انتقام جویی از آنها بوده که پس از رسیدن به هدف، تلاش خود را متوقف کردهاند. 5 - اسلام در تمام سرزمینهایی که زمینه فراهم بوده، با سرعت پیش رفت و پذیرفته شده و درکمتر از یک قرن از وا رود (ماورالنهر، تا دورترین نقاط شمال آفریقا کشیده شده است... سرزمینهایی که زمینه فراهم نبوده چرخ پیشرفت از حرکت باز ایستاده است. 6 - ادیان سرکوفته پس از به هم پاشیدن شیرازه حکومت ساسانی و پیروزی اسلام، موقعیت را برای آفتابی شدن و عرض اندام مساعد یافته و در مواقعی دولتهایی تشکیل دادهاند ولی چون مسلمانی به عمق در اذهان اکثریت مردم جای گرفته بود، لذا مجددا سرکوب شده و دوباره حیات و فعالیت زیرزمینی و مبارزه پنهانی خود را با دین نو آغاز کردهاند. 7 - مبازره زیرزمینی و پنهانی مخالفان با دین نو، به صورت: جعل اخبار و احادیث، ایجاد اختلاف بین مسلمانان و دستههای گوناگون (از جمله دامن زدن به جدال شعوبیه)، تحریک عشایر و قبایل به قتل و غارت، ایجاد فرقهها (هفتاد و دو یا هفتاد و سه فرقه یا ملت)، ایجاد مذاهب نو، ترویج افکار نو که مخالف موازین دینی بوده و پدید آوردن تصوف و عرفان ادامه یافته است. البته دو مسئله اخیر یعنی نشر افکار فلسفی و پدید آوردن عرفان و تصوف از جنبههای مثبت مبارزه آنها بوده است.