در جستوجوی کریستال
داستانهای انگلیسی - قرن 21م.
کتاب سوم از مجموعه «بندیکتها»، به روایت داستان خواهر و برادری به نام «دایموند» و «کریستال» میپردازد که برای هدفشان از ایتالیا به امریکا سفر کردهاند. کریستال بروک، بدترین «سینوت» در خانوادهاش بود، چراکه میدانست قدرتش ناقص بود. در حال حاضر با معدل پایینی از مدرسه فارغالتحصیل شده بود و زیر سایه خواهرش دایموند که موفقترین فرد خانواده بود، زندگی میکرد. کریستال در سفری به دنور طی حادثهای، با یکی از پسران بندیکت برخورد میکنند که از قضا روحربای دایموند از آب در میآید و بدین ترتیب نامزدی و عروسی این دو برنامهریزی میشود، اما او اصلا تحت تأثیر عشق این دو قرار نمیگیرد. در این بین، «زاویر»، نمیتواند از کریستال دل بِکند و... .