دیوار و شمعدانی
داستانهای کوتاه ایتالیایی - قرن 20م.
در «دیوار و شمعدانی» راوی به دروغ به همسرش، لیویا، میگوید که میخواهد برای تزریق آمپول به تراستوره کوچة پنجم شمارة 64 برود. اما در واقع او نه برای تزریق آمپول بلکه برای رهایی از زندگی ملالآور و حسادتهای لیویا به این مکان، که کافهای قدیمی است، پا میگذارد. او با نشستن در این کافه دیوار روبهروی خود را مشاهده میکند و به نظرش این دیوار که هیچ معنایی ندارد برایش واقعیتر از چیزهایی به نظر میرسد که لیویا به آنها فکر میکند؛ مسائلی چون عشق، حسادت، خیانت و... راوی پس از نیم ساعت مشاهدة دیوار به خانه بازمیگردد و در این حال با لیویا مواجه میشود که در حال عذرخواهی از پرسشهای نابجایش است. لیویا به راوی میگوید که در این نیم ساعت با نگاه کردن به گلهای شمعدانی احساسی متفاوت پیدا کرده و تصمیم گرفته است که دیگر حسود نباشد.