ماهرخ
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان روایت زندگی دختری مغرور به نام «ماهرخ» است که پس از سالها دوری از وطن به شهر خود بازگشته و به عنوان یک پزشک به مردمش خدمت میکند. «اردلان» پسری است که از کودکی عشق ماهرخ را در سینه پرورانده و اینک منتظر است تا او را برای همیشه به دست بیاورد. اما در این میان پسری به نام «شهرام» نیز دلباخته ماهرخ میشود. اردلان که نمیتواند شاهد این موضوع باشد با طراحی نقشهای سعی میکند تا ماهرخ را از شهرام دور کرده و به هدف خود برسد.