روزی که پدرم را با دو ماهی طلایی عوض کردم
داستانهای تخیلی / داستانهای طنزآمیز
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی و طنزآمیز است که با زبانی ساده و روان برای گروه سنی ج نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «یک روز مامانم رفت بیرون و من و خواهر کوچکم پیش بابام ماندیم. بابام نشست جلوی تلویزیون و مشغول روزنامه خواندن شد. او وقتی روزنامه میخواند به هیچی توجه نمیکرد. من و خواهرم توی حیاط بازی میکردیم. او مشغول بازی با عروسکهایش بود و من هم داشتم از پشت گردن خواهرم گل توی لباسش میریختم تا اذیتش کنم».