اسم من نان است
کاشتن گندم، مراقبت از زمین، رشد کردن ساقهها، درو کردن گندمها، آسیاب کردن و آرد شدن و سرانجام به نام تبدیل شدن دانههای گندم، داستانی است از دانههای گندم که در قالب شعر در صفحات مصور و رنگی به چاپ رسیده است .شعر با این قطعات آغاز میشود" :یک شاخه گندم بودم/ خوراک مردم بودم/ بر نوک یک کبوتر/ نشستم و زدم پر/ مرا به آسمان برد/ از دانهها کمی خورد/ یک دانهام جدا شد/ از نوک او رها شد/ روی زمین افتادم/ پرواز که رفت از یادم/ یک مرد پیر صبح زود/ همراه نغمه رود/...خاکها رو زیر و رو کرد/ هر جا رو جستجو کرد/ منم رفتم زیر خاک/ ریخت رو سرم خاک پاک/ ."...