هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا
داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای ماجراجویانه
"هنری زلزله" از برنامههایی که هر سال پدر و مادرش برای گذراندن تعطیلات تدارک میدیدند ناراضی بود، تا این که امسال پدر و مادر تصمیم گرفتند به کمپینگی در فرانسه بروند. هنری از این تصمیم بسیار خوشحال شد زیرا از دوستش، که سال قبل را در آنجا گذرانده بود، تعریفهای بسیاری شنیده بود. او شنیده بود که کمپینگ مکانی پر از چادرهای بزرگ است؛ چادرهایی که تمام امکانات رفاهی در آن گرد آمده است. سرانجام هنری به اتفاق پدر، مادر و برادر کوچکترش به کمپینگ رسیدند اما در آنجا توقف نکردند بلکه در مکانی دورتر به رغم نارضایتی هنری چادر کوچک و سادهی خویش را برپا کردند و پنج روز آنجا ماندند. در روز پنجم، پدر هنری از او خواست تا آتش درست کند. هنری نیز دور از چشم دیگران از تعدادی از میخهای چوبی چادر برای درست کردن آتش استفاده کرد. آتش درست شد اما طولی نکشید که چادرشان فروریخت. خانواده که درمانده شده بودند و حتی علت فرو ریختن چادر را نمیدانستند با پیشنهاد هنری بقیهی تعطیلات را در چادرهای بزرگ مجهز گذراندند. این داستان تحت عنوان "هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا" به همراه سه داستان دیگر در کتاب حاضر به چاپ رسیده است. عناوین دیگر داستانها عبارتاند از: یک روز خوب، هنری زلزله و مارگریت دمدمی، و وظایف خانه.