مرد ناشناس
علیبنابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40 ق. - داستان / داستانهای مذهبی - قرن 14
کتاب مصور حاضر دربردارنده داستانهای مذهبی برای گروه سنی «ب» و «ج» است. در این داستان میخوانیم: سالهای پیش مادری تنها با بچههایش زندگی میکرد. آنها خانواده فقیری بودند و زندگی را به سختی میگذراندند. حاکم شهر آنها مرد مهربان، شجاع و عادلی بود. او همیشه به فقرا کمک میکرد. در حکومت او هیچ کس حق نداشت به دیگران ظلم کند و یا به زور حق دیگران را بگیرد؛ اما او دشمنان زیادی داشت که میخواستند به هر وسیلهای شده، او را از بین ببرند و خودشان حکومت را به دست بگیرند. هدف نگارنده در این داستان کوتاه با موضوع دستگیری از افراد نیازمندان میباشد.