خواهر کوچولوی فرانکلین
داستانهای حیوانات / داستانهای تخیلی / داستانهای کودکان و نوجوانان
"فرانکلین" میتواند با انگشتهایش اعداد را بشمارد و بند کفشش را ببندد. او نام روزهای هفته، ماههای سال و چهار فصل را میداند او آرزو دارد تابستانها توپبازی کند، در فصل پاییز انواع مختلف برگها را جمعآوری و زمستانها لاکپشت برفی درست کند. ولی فرانکلین بهار را از تمام فصلها بیشتر دوست دارد و به نظر میرسد بهار امسال بسیار دوستداشتنیتر است. پدر و مادر فرانکلین خبر بسیار خوبی به او دادهاند. یک نوزاد کوچولو در بهار به آنها اضافه میشود. فرانکلین بسیار خوشحال است. او همیشه آرزو داشت برادر بزرگتر باشد. او تا آمدن بهار و تولد نوزاد بسیار انتظار میکشد تا سرانجام انتظارش به پایان میرسد و او صاحب یک خواهر کوچک میشود.