غوغای سکوت
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان کتاب حاضر، ماجرای پسر جوانی است که در نبود پدر که به هندوستان سفر کرده، مسئولیت خانواده را بر عهده میگیرد. او با تلاش فراوان امرار معاش میکند و تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه میدهد. سپس به عنوان دبیر، در مدرسهای پذیرفته شده و مورد علاقة دانشآموزان قرار میگیرد. بعد از سالها پدرش در حالیکه بیمار و نزار گشته از هندوستان باز میگردد. پسر که اینکه به سن جوانی رسیده است، برای تغییر زندگی به پایتخت میرود و در آنجا به کار روزنامهنگاری مشغول میگردد، امّا این زندگی نیز بر وفق مراد وی نیست و تاریکبینی و افسردگی دوباره گریبانگیر او میشود. با از دست دادن عشق دیرین خود «بهاره»، او دیگر میلی به زندگی ندارد و خواهان مرگ است.