ساعت 21:36
داستانهای نوجوانان فارسی - قرن 14
این داستان درباره پسری 26 ساله به نام «میثم» است که زخمی و بیمار در کنار جاده افتاده و توسط مردی به نام «حسین» نجات مییابد. میثم در درمانگاه روستا بستری میشود، اما زمانی که میخواهند پلیس را خبر کنند او مانع میشود و از حسین میخواهد به او کمک کند. حسین دلش به رحم میآید و میثم را مخفیانه به کلبه خود در مزرعهاش میبرد. میثم پس از استراحت و بهبودی، ماجرای خود را با مردی به نام «فریدون» که قاچاقچی است برای حسین تعریف میکند و ... .