شکوه زایندهرود
داستانهای تخیلی
کتاب مصور حاضر، داستانی تخیلی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در این داستان به ابر، چنار، زایندهرود و دیگر اشیا و حیوانات جانبخشی شده و آنها دربارة خشک شدن زایندهرود با هم صحبت میکنند. در داستان میخوانیم: «زاینده رود میگوید من فقط هنرم این بوده که آب باران و برف را از کوهها و درهها و دشتها و سنگلاخهای بالادست عبور میدادم و تا تالاب گاوخونی میرساندم، جایی که آخرین ایستگاه حرکتام بوده و شاید کسی نداند که من حتی در آن ایستگاه هم توقف نمیکردم».