سبد سفارش شما خالی است!

"ایو وشکین" پسرکی شش ساله است که به اتفاق پدر و مادرش در یک ده زیبا زندگی می‌کند. او اسبی پیر به نام لوشا دارد که بسیار به او علاقه‌مند است. آن‌ها پس از دو سال زندگی در ده، ناگزیرند به شهر بازگردند. این در حالی است که نمی‌توانند لوشا را با خود به شهر ببرند. ایو شکین که از این ماجرا ناراحت است، لوشا را برداشته، با هم به جنگل می‌روند. در آن جا آن دو با کمک یک خارپشت به سرزمینی رویایی وارد می‌شوند که زمان و مکان در آن مفهومی ندارد و "هیچ کی و هیچ وقت" نامیده می‌شود. در این سرزمین لوشا و ایو وشکین پس از پشت سر گذاردن ماجراهای بسیار با "خواهر لت نیتسا" مواجه می‌شوند. خواهر لت نیتسا به ایو وشکین دلگرمی می‌دهد که هیچ اتفاق بدی روی نخواهد داد و پدر و مادرش به فکر لوشا هستند. بدین ترتیب ایو وشکین با آسودگی به خانه باز می‌گردد.