بره کوچولو
برهای زبر و زرنگ، با پدر و مادرش زندگی میکرد. بره کوچولوی شاد تصمیم گرفت به دیدن مادربزرگش برود. او در جنگل میرفت که به شغالی برخورد. شغال خواست او را بخورد، اما بره کوچولو به او گفت که اجازه دهد به نزد مادربزرگ برود و چاق و چله شود، سپس نزد شغال برگردد. شغال هم پذیرفت، او درجنگل به کرکس و حیوانات دیگر برخورد به همة آنها قول داد که وقتی چاق و چله شد نزد آنها برگردد تا خورده شود. بره نزد مادربزرگ رفت و غذا خورد و چاق شد. روز بازگشت به خانهاش، به کمک مادربزرگ، از پوست گوسفند مرده طبلی ساخت، داخل آن رفت و راهی جنگل شد و از خطر جهید و به خانهاش رسید. این کتاب شامل دو قصة آموزنده با عنوانهای «بره کوچولو» همراه با رنگآمیزی و «مرغ نوکطلا» برای گروه سنی «ب» است.