به همین سادگی
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان حاضر، ماجرای زندگی جوانی به نام «خسرو» است. او در یک میهمانی خانوادگی و گردش، با دختری به نام «زیبا» آشنا شده و عاشق هم میگردند. زیبا دختر یک مرد ثروتمند و پرنخوت است. زیبا و خسرو با هم ازدواج میکنند، در این میان مادر زیبا از دنیا رفته و پدر با زنی بدسیرت ازدواج میکند. پدر با تحریک نامادری، زیبا را در حالی که باردار است از خسرو جدا کرده و برای کلفتی نزد خود نگه میدارد. خسرو در حالی که خانوادة بسیار صمیمی و دلسوز دارد، بر اثر همنشینی با دوستش «رسول» و فراموش کردن زیبا معتاد شده و آوارة خیابانها میشود. زیبا فرزند خود را به دنیا میآورد. چند سال بعد، در حادثة اتومبیلی خسرو فرزند خود را میبیند. زیبا و خسرو بعد از سالها، در حالی که هر دو خسته از سختیهای زندگی هستند، در کنار یکدیگر فوت میکنند.