شاهین تیزپرواز
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان حقیقی، سرگذشت یکی از جانبازان خلبان به نام «شیرو» است که از زبان برادر همسرش نقل میشود. «شیرو» یکی از خلبانان غیور است که عرصه را بر دشمن تنگ کرده، ولی هواپیمای او در سانحهای سقوط میکند. دشمن با هلیکوپتر خود پایین آمده و بعد از کتک زدن شیرو، آنجا را ترک میکنند. شیرو بر اثر کتکهای دشمنان، قطع نخاع شده و به مدت چهار روز نیمهجان در صحرا باقی میماند. او توسط مردی نجات پیدا کرده و به مدّت پنج سال گمنام میماند. «نورا» همسرش به همراه پسرش «شیروان» هر روز چشم انتظار او میماند و سرانجام بعد از پنج سال به دیدار او نایل میشوند.