گنج مامان بزرگ
نوه پی میبرد که مادربزرگش یک گنج دارد؛ گنجی که در اتاقش پنهان است و او هرشب بعد از خواباندن نوه در تختخواب و گفتن قصه به سراغ آن میرود. نوه گمان میکند که در آن صندوق پر از جواهر است. او از مادربزرگ میخواهد که گنجش را به او نشان دهد، اما مادربزرگ میگوید که احتیاجی به این کار نیست و برای دیدن یک تکه از آن کافی است به آینه نگاه کند. نوه متوجه منظور مادربزرگ نمیشود و از پدر و مادرش پرسوجو میکند. مادربزرگ گنج واقعیاش را که صندوقی پر از عکسهای قدیمی خانوادگی است به او نشان میدهد. این داستان از زبان نوه و به دو زبان فارسی و انگلیسی بازگو شده است.