ردپای سیاهی
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، یکی از کتابهای مجموعة «چشمههای بهسوی خورشید» است که مشتمل بر داستانهایی است که باهدف پاسخگویی به افکار متعهد و عواطف زلال مخاطبان بهویژه جوانان جویای شناخت و معارف اسلام و دستمایهای قابلاستفاده برای دیگر هنرمندان مؤمن و متعهد در خلق آثار سمعی و بصری است. در داستان میخوانیم: ««رجب» قصاب محله بود. او شاگردی بهنام «غلام» را با هزار تا آرزو از روستای پدریاش آورده بود. روزی «سروان بهرامی» وارد مغازه «رجب» شد و از محمولهای بزرگ حرف زد و در همان حین «منیژه وثوقی» آنجا بود و همهچیز را شنید».