مگره و شاهدان خاموش
سربازرس «مگره»، مامور تحقیق دربارة قتل پسر بزرگ خانوادة «لاشوم»، صاحب کارخانة قدیمی بیسکویتسازی شده و در اولین مراحل تحقیق متوجه میشود گویا خانوادة مقتول، حاضر به صحبت بیپرده نبوده و سعی در پنهان کردن موضوعی دارند. او که سخت از سوی قاضی منطقه تحت فشار است، تلاش میکند که از اندک اطلاعات، بیشترین بهره را برده و راز قتل را کشف کند. مگره درمییابد لاشومها ورشکسته شدهاند و از طریق ثروت فراوان عروس دوم خانواده، خود را سرپا نگاه داشتهاند. او احساس میکند سر نخی به دست آورده و با تجسسی فراوان و سئوالهای بسیار از هر آن که به نظرش با جریان در ارتباط بوده و کمی اعمال فشار بر عروس ثروتمند، سرانجام به راز ماجرا پی میبرد؛ مگره از طریق اعتراف صریح او درمییابد که مقتول، مدتها بوده او را زیر نظر داشته، چون متوجه شده که قصد دارد از همسرش جدا شود و به این طریق تمام موجودیت خانواده، به خطر میافتاده، سعی در تحت فشار قرار دادن او داشته است. بنابراین شبی درگیری پیش میآید و زن جوان به مقتول شلیک کرده، او را از پای درمیآورد.