خانم مرغه و تخم عجیب
مرغ و خروسها - داستان / داستانهای تخیلی / داستانهای کودکان و نوجوانان
در یک روستای کوچک یک پیرزن مهربان زندگی میکرد و مرغی داشت که هر روز برایش تخم میگذاشت. یک روز پیرزن متوجه شد خانم مرغه قصد دارد بچهدار شود برای همین دیگر تخم هایش را بر نداشت تا خانم مرغه بتواند روی آنها بخوابد. پس از چند روز جوجهها به دنیا آمدند اما یک تخم هنوز سالم مانده بود. خانم مرغه برای خوابیدن روی آن تخم نیاز به کمک داشت. او از خانم غاز که در همسایگیاش زندگی میکرد خواست تا از جوجههایش مراقبت کند و او بتواند روی تخم بخوابد و...