از قله تا سرحد
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی در 12 فصل است که در عناوین برخی از فصلها زمان تاریخیای که داستان در آن تاریخ روایت شده دیده میشود، ازجمله «سال 32 و شهریور 1320». در بخش «شهاب 1320» میخوانیم: «وقتی شهریور 20 رسید، «آخان بابا» پسازآن همه بگومگو که یک فصل ادامه داشت، ما را رها کرد. «جونی» ما را به آن شهر برد، فصل فرار بود. یک گاری بزرگ نقاشی شده پیدا کردیم، جزو اولین خانوادههایی بودیم که از تهران فرار میکردیم. مادر قوموخویش دوری در شهر صفوی داشت که باغدار بود، گاهی برایمان پسته و انگور و تحفه میفرستاد. «جونی» توی راه وسط تابستان سرفه و عطسه زمستانی میزد، میگفت از کوفتگی راه است. دائم گریه میکرد آب دماغش را بالا میکشید، غر میزد که پس کی میرسیم. گاریچی میغرید: دلخورید پیاده بروید، اسب من از این تندتر نمیرود».