ستارهام گم بود
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: «مثل دیوونهها از پلهها بالا میرفتم، صورتم عرق کرده بود و چشمام تار میدید. بدنم میلرزید و هزاران چرا، هزاران پرسش بیپاسخ دور سرم میچرخید. روزهای خوشم با آریا، روزهای تلخ جدایی، خندهها و گریههای خودم، خندهها و گریههای آریا، دیدن چهره افسرده و چشمای غمزدهاش توی پارک جمشیدیه که انگار دنبال ستاره گمشدهاش میچرخید، مثل پتک توی سرم میخورد».