آخرین روزهای پدر
داستانهای روسی - قرن 21م.
در نگاه اول، احساس کردم که چقدر دلم برای او تنگ شده است. این احساس زودگذر به وجود آمده، مرا به فکر فرو برد که اگر این تشنج الآن اتفاق نمیافتاد، احتمالاً ما 6 یا یک سال دیگر همدیگر را ملاقات میکردیم. در کل این 12 سال اخیر، من تقریباً تمام وقتم را به بیزینس خودم اختصاص داده بودم و او معمولاً کتابهایش را مطالعه میکرد و در طول این سالها، گپ و گفت ما محدود به دو یا سه تماس تلفنی شده بود. سرانجام تصمیم گرفتم به نامرئی بودنم پایان بدهم و با صدای بلند سرفه کردم.