دو کبوتر در باد
در داستان حاضر، "آرزو" معلمی است که با پسر یکی از همکاران پدرش با نام "متین" ازدواج میکند. سالها پس از ازدواج آرزو و متین، کار آنها به جدایی میکشد. در این حال آرزو با پسری به نام "سعید" که در هفتهنامهی "ما میتوانیم" مشغول به کار است، ازدواج میکند. پس از چندی پرستو ـ دوست آرزو ـ خبر بستری شدن متین را به وی اطلاع میدهد. آرزو نیز پس از ملاقات با متین، متوجه میشود که متین سرطان کبد داشته و به عمد خواسته تا سرنوشت او را تباه نسازد و به همین دلیل از او جدا شده است.