فوتبال وسط حمام (مجموعه داستان کوتاه)
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان کوتاه «فوتبال وسط حمام» روایت زوجی است که یکی از آنها در حال بافتن شالگردن و دیگری در حال نگاه کردن مسابقة فوتبال از تلویزیون است. زن مدام از این که قرار است برای خرید میز و صندلی به حسنآباد بروند سخن میگوید و مرد بیتوجه به گفتههای زن، بقیة مسابقة فوتبال را پیگیری میکند. در همان حال زن به حمام میرود و با عصبانیت در حمام را میبندد. مرد با خنده میگوید: «همون بهتر که بستیش آخه حواسشون پرت میشه» وقتی زن از حمام بیرون میآید مرد از گفتة خود پشیمان میشود و در نهایت مسابقة فوتبال با نتیجة تساوی دو تیم به پایان میرسد و مرد مجبور میشود تا برای خرید به همراه زن به حسنآباد برود. این مجموعه مشتمل بر هشت داستان کوتاه از یک نویسنده است که یکی از آنها «فوتبال وسط حمام» نام دارد.