جستجوگر: نبرد در آلامات
داستانهای فارسی - قرن 14
صدایی به گوش نمیرسید. برف و سرمای شدید جای خود را به گرمای اولیه داده بود. هرچند پیشتر میرفت، بر میزان یخزدگی افزوده میشد. دستهایش را دورتادور شانههای خود گره کرده و تلو تلو خوران حرکت میکرد. بی هدف و با تنی خسته و فرسوده گام بر میداشت که ناگهان خود را در مقابل درب چوبی دایره شکلی دید. دستان خود را به سختی حرکت داده و در را باز کرد. ناگهان بادی گرم و سوزان به صورتش خورد و او را نقش بر زمین کرد.