دردسرهای سوفی
پدر "سوفی" از پاریس برای او یک عروسک شمعی با موهای بور و فرفری هدیه فرستاده است. "کامیل" و "مادلن"، دوستان "صوفی" قرار است برای دیدن عروسک به خانۀ آنها بیایند. اما عروسک، به گفتۀ "سوفی" کثیف است و باید تمیز شود، بنابراین سوفی آن را در آفتاب قرار میدهد. اما این کار باعث میشود، شمع چشمهای عروسک آب شده و او کور شود. سوفی از این ماجرا بسیار ناراحت است، ولی مادرش با مهارت تمام عروسک را به شکل اولش درمیآورد. سوفی آنقدر عروسک را دستکاری میکند تا اینکه سرانجام از بالای درخت به پایین افتاده و هزار تکه میشود. در ادامه سوفی دردسرهای دیگری را نیز به وجود میآورد که داستان کتاب حاضر را تشکیل میدهد. مثلا روزی ماهیهای قرمز تنگ را تکهتکه میکند تا با آنها غذا درست کند و روز دیگر ابروهایش را کوتاه میکند به خیال این که همانند موهایش دوباره بلند میشود.