سبد سفارش شما خالی است!

رمان حاضر، یکی از شاهکارهای «اونوره دو بالزاک» با موضوع تراژدی است. «فیلیکس دوواندنس» پسر جوانی است که در زندگی‌اش در فرانسه محروم از عشق پدر و مادر بوده، امّا مطالعة بسیار به روح او عمق بخشیده است. او عاشق زنی به نام «کنتس ناتالی دومانرویل» می‌شود. ناتالی زنی رنجور، بیمار و مادر دو فرزند است. او شوهری پیر و نیمه مجنون دارد. ناتالی در دوراهی پاسخگویی به عشق درون و خانواه‌اش قرار می‌گیرد و از آن جا که زنی مذهبی و متعهد به قوانین خشک و سخت‌گیرانة کاتولیک و کلیسا است، تا مدت مدیدی بر عشق خود افسار می‌زند. امّا این عشق به مرور زمان پررنگ‌تر شده و طی حوادثی، ناتالی نسبت به مذهب و دین خود دچار شک و تردید می‌شود و به ناگاه زندگی خود را پوچ و از دست رفته می‌پندارد. زندگی که از سر اجبار و براساس وظیفه بوده است. او تصمیم می‌گیرد که به عشق فلیکس پاسخ بگوید و این زمانی است که مرگ بر او مستولی شده و او ناکام از عشق از دنیا می‌رود.