فقط شنیده بودم
موضوع کتاب حاضر داستان زندگی دختری به نام «مرضیه»است که علیرغم اینکه با مادری بیبندوبار زندگی میکند، پاکدامنی و نجابت خود را حفظ میکند، ولی ناخواسته توسط مادر مبتلا به ایدز میگردد. «مرضیه» در نوجوانی پدر دیندار خود را از دست میدهد و با مادر تنها زندگی میکند. مادر برای تأمین مخارج زندگی به فساد روی میآورد و معتاد میشود. پسر پولداری به نام «امین» بعد از تلاش فراوان سرانجام «مرضیه»را عاشق خود میکند. و وقتی قرار خواستگاری گذاشته میشود پدر «امین» با تهدید مادر، با دادن پول «مرضیه» و مادرش را از شهر بیرون میکند. ده سال میگذرد؛ در این مدّت «امین» و «مرضیه» نسبت به عشق خود وفادار میمانند. امّا «مرضیه» در طول ده سال زندگی با مادر، فراز و نشیب فراوانی را تجربه میکند و در کنار خانوادة نسبتاً خوبی ادامه تحصیل میدهد. روزی متوجه میشود مادر به بیماری ایدز مبتلا است. او که آگاهی چندانی از این بیماری ندارد همگام کمک به مادر که حال مساعدی ندارد مقداری از خون مادر، در چشمان وی میریزد و مبتلا میشود، اینک بعد از ده سال، «امین» با آگاهی از بیماری «مرضیه» با وی ازدواج میکند و «مرضیه» که ناخواسته قربانی این بیماری شده است زندگی سعادتمندانهای را در کنار «امین» تجربه میکند.