کشتیهای به گل نشسته، گلهای به کشتی نشسته (نمادی از یک حقیقت انکارنشدنی)
داستانهای فارسی - قرن 14
کتابچه مصور حاضر دربردارنده داستانی تمثیلی است. در این داستان آمده: در یک روز گرم، ملوانی به تنهایی همراه با کشتی خود در دریا بود. پس از مدتی مردی را در آب دید که نیاز به کمک داشت. ملوان به او کمک کرد و نجاتش داد. اما بعد از آنکه مرد حالش بهتر شد، اتفاقات جالب و عبرتآموزی برای ملوان افتاد. در بخشی از کتاب میخوانیم: «سعادت مانند یک کشتی است در دریای زندگی، دریایی آرام و گاه متلاطم، با عمق زیاد و زیباییهای فراوان، و مرگ عبور همان کشتی است از دریا به دریایی دیگر، بیکران و جاودانه.»