حسنی شده سر به راه، یه پسر خوب مثل ماه
شعر کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / داستانهای آموزنده
«حسنی» شبها تا دیروقت تلویزیون تماشا میکرد و هرچقدر مادر به او میگفت که زودتر بخوابد تا سالم و سرحال باشد، گوش نمیداد. یک شب او خواب ستارهها را دید. بین آنها یک ستارة کمنور و غمگین بود. حسنی از ستاره دلیل ناراحتی و کمنوریاش را پرسید. ستاره هم در جواب گفت: «من شبها تا آمدن خورشید بیدار بودم و استراحت نکردم و حالا پیر و کمنور شدهام». حسنی خیلی ناراحت شد و برای ستاره دعا کرد. در همان لحظه مادر او را از خواب بیدار کرد. حسنی همهچیز را برای مادرش تعریف کرد و از آن روز تصمیم گرفت شبها زود بخوابد تا سالم و سرحال باشد. این داستان آموزنده برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.