اسیر عشق: با یاد او که عشق را آفرید
در این داستان "فرشته" داستان زندگی خود را برای دخترش "نجمه" شرح میدهد. بدین ترتیب که او نخست به پسری با نام فرهاد ـ برادر یکی از دوستانش ـ علاقهمند بوده، اما مادر به او میگوید که قرار است سهراب، پسر عمو جواد (یکی از همکاران پدر) به خواستگاری او بیاید. فرشته با شنیدن این حرف، میگوید که علاقهی او به فرهاد صرفا از سر دوستی و نه برای ازدواج است. سرانجام نیز فرشته به پسری با نام "امیر قاضی" ـ که راننده شخصی اوست ـ دل میبازد و این دلباختگی به ازدواج آن دو منجر میشود، اما پس از ازدواج، فرشته متوجه میشود که امیر با دختری به نام "مینو" سر و سری دارد و ...