دوستان فداکار: باب دوستی کبوتر، زاغ و موش
افسانههای عامه / داستانهای آموزنده
کلاغ که شجاعت و باهوشی «زبرا» موش باهوش، را در آزاد کردن کبوترها از دام صیاد دیده بود تصمیم گرفت با او دوست شود. به این ترتیب آن دو با هم دوست و پس از چندی لاکپشت و آهو نیز به این جمع دوستانه اضافه شدند. روزی آهو در دام صیاد گرفتار شد و موش توانست با دندانهایش دام را پاره کند، کلاغ و لاکپشت هم که همراه او آمده بودند خوشحال شدند. همگی در حال فرار بودند که صیاد از راه رسید و لاکپشت را در کیسهاش انداخت. دوستان باوفای لاکپشت توانستند با حقهای لاکپشت را نیز نجات دهند. پس از آن همگی خوشحال به خانه برگشتند و صیاد را بینصیب گذاشتند. این کتاب اقتباسی است از یکی از داستانهای «کلیله و دمنه» که به زبان ساده برای کودکان بازنویسی شده است.