جایگاه سیاسی، اجتماعی زنان شاهنامه
اگر فردوسی بنا به مقتضیات زمان خویش زن را با واژههای اغراقآمیز معرفی نکرده، اما نقش اساسی آنان را در ایجاد کانونهای قدرت و استمرار آن به خوبی نمایانده است. زن شاهنامه عامل ادغام قلمروهای حکومتی است. در ازدواج درونگروهی، عامل پایداری قدرت و در ازدواج برونگروهی نقش موثری در جذب، دفع و حذف قدرت دارد. زن در شاهنامه زمانی به منزلهی مظهر جادو و فریبکاری ظاهر میشود که دو قهرمان معروف، رستم و اسفندیار، در گذر از هفتخان در بیخبری خویش فریفته میشوند. در اینجاست که زن جادو در قیافهی ماهرویی سخت جذاب به سویشان میآید تا با دلبری جامی می به آنان بنوشاند و سپس نابودشان کند، اما هردوی آنان به یاری نیروی عقیده و ایمان، خود را از فریبندگی زن جادوگر میرهانند. اگر زنی چون تهمینه در عشقورزی و انتخاب همسر پیشقدم شد، مردی را انتخاب کرد که از نظر خصلتهای انسانی یگانه است. او به خاطر کامجوییهای زودگذر با رستم پیوند زناشویی نمیبندد زیرا به درستی آگاه است که رستم مردی نیست که وابسته به زندگی شخصی خویش باشد؛ او پهلوانی است که حیات و نابودیاش، زندگی و مرگ مردم اش است. گذشته از زن، پیشقدم شدن زن در انتخاب زوج، نشانهی فرهنگی است که در آن جنس زن بر مرد برتری داشته است. کتاب حاضر پژوهشی در خصوص هویت زنان شاهنامه و تلاشی برای دستیابی به نمودهای فکری آنان در سه دورهی اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. برخی موضوعات کتاب بدینقرار است: زن در هزارههای پیش از تاریخ؛ ازدواج در شاهنامه؛ انواع ازدواج در شاهنامه؛ فرانک زمینهساز قیام کاوه؛ سیندخت بانوی زیرک شاهنامه؛ و تهمینه میراثدار اندوه دو پهلوان.