جاده

جاده

ایرج با ماشین همکارش، همسرش مینا و فرزندانش را به باغی می‌برد. او برای رسیدگی به کارهای کارخانه به شهر بازمی‌گردد و قول می‌دهد که قبل از تاریکی برای بردن آنها بیاید. زمان به سرعت و با خوشی می‌گذرد و هوا رو به تاریکی می‌رود ولی از ایرج خبری نمی‌شود. وحشتی عجیب بر آنها غالب می‌شود و ناچار پیاده به سمت شهر راه می‌افتند. در میانة راه ماشینی برایشان نگه می‌دارد و راننده‌ای به نام سعید آنها را سوار می‌کند. آنها در نزدیکی شهر ایرج را می‌بینند که در حال وارسی موتور ماشین است. ایرج خوشحال از دیدن خانواده‌اش، از سعید تشکر می‌کند. سعید در تعمیر ماشین به ایرج کمک می‌کند و به آنها می‌گوید که برای آوردن ماما برای معاینة همسر باردارش به شهر رفته و ناموفق برگشته است. همسر ایرج که یک ماما است قبول می‌کند که برای معاینة همسر باردار سعید به خانة آنها در روستای کشار بالای جاده برود. این کتاب شامل داستان‌های کوتاهی به نام جاده، حسادت آفت خوشبختی، اندوه یک بازیگر، و درخت پرتغال می‌باشد.

قیمت چاپ: 1,000 تومان
نویسنده:

محمد تهرانی

ناشر:

خانواده

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1388

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

72

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789649585857

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف