خواب عجیب شال قرمزی
در جنگلی سرسبز و زیبا، مورچهای به نام "شال قرمزی" همراه با دوستانش درون تپهای کوچک زندگی میکرد. آنها هر روز برای جمعآوری غذا به جنگل میرفتند. یکروز صبح شالقرمزی چشمش به تعدادی مورچه سیاه افتاد که پشت علفها کمین کرده بودند و با دقت به لانهی آنها نگاه میکردند. او آنچه را که دیده بود برای دیگران تعریف کرد. همه نگران حملهی مورچههای سیاه بودند و به دنبال راه حلی برای مقابله با آنها میگشتند. شالقرمزی نیز مانند دیگران گوشهای نشست و مشغول فکر کردن شد. او پس از ساعتها فکر کردن از خستگی به خواب رفت. او در خواب رویای عجیبی دید...